همایون عیدی بزرگ پروردگار

    قند عسل   امروز به فاصله 9 روز از تولد دختر عموی نازت تسنیم کوچولو نوبت پسر عموی نازت سپهر کوچولو شد که به جمعمون اضافه بشه ان شا الله خدا حفظش کنه زیر سایه والدینش   آمین   ...

پسرکم   امروز دختر عموت زودتر از موعدی که انتظارش رو میکشیدیم دنیا اومد.   تسنیم کوچولو آن  شا الله سالم و شاد در پناه حق و زیر سایه والدینش بزرگ شه.     ...

سلام جیگر جونم   واسه اولین بار دادم ماکارونی رو خودت بخوری.  بعد اینکه کلی ذوق مرگ شدم از اینهمه نظم و انضباط و مشغول تعریف ازت بودم که حتی یه رشته شم نریختی رو فرش جنابعالی با ذوق فراوان هنر نمایی کردی.   این عکس جا مونده بود.  با چه ذوقی هم بهش نگاه میکنه     ...

قند عسل جونم  وقتی 26 فروردین بدون کمک گرفتن از جایی بلند شدی انگار که تمام شادی دنیا به قلبم هجوم آورد. روز بعد که دوقدم برداشتی بیشتر ذوق کردم.  اما امروز که شمردم یه ده قدمی میشد گاهی هم بیشتر.  فیلمی نگرفتم ازت چون نمیخوام لذت این صحنه ها رو با دوربین دست گرفتن از بین ببرم. میخوام قشنگ نگات کنم. امروز بعد اینکه یه پات رو به سختی گذاشتی بالای مبل و خودتو به هر طریقی بود کشوندی اون بالا باورم نمیشد که بتونی اون ارتفاع رو فتح کنی اما موفق شدی.   از چند روز پیش هم که تو فکر کابینت ها بودی و امروز دیگه واقعا سرسختانه کند و کاو کردی.  تمرین ورزشی هم باز کردن در ظرفشور و نشستن رو درش هست. مامان قربون اون ...

سلام به همه دوستان گلم. بالاخره منم دست به کار شدم و تصمیم به نوشتن خاطره روز به دنیا اومدن همایون  گرفتم .   روزهای پایانی اسفند 92 جزو هیجان انگیز ترین روزهای زندگیمه که هیچ‌وقت از خاطرم پاک نمیشه.  انتظار آمدن پسری که با تمام وجودم میخواستمش و میپرستیدمش.  پایان هفته 37 بود که دکترم گفت قند عسل کامل رسیده و هر وقت اومد قدمش رو چشممونه. منم نیشم تا اندازه ای باز شد.  چراکه تموم هم و غمم این بود که پسری اسفند ماهی نشه.   تاریخ زایمان طبیعی در 3 تا سونوی مختلف به ترتیب 7 و 8 و 9 فروردین بود.   من هم تصمیم به سزارین داشتم و اصلا ذره ای به طبیعی فکر هم نکرده بودم.   روزای آخر روز شمار...

  سلام جیگر ناناز من امروز برای اولین بار با توجه به هوای عالی موقع بیرون رفتن از خونه بهت آستین کوتاه پوشوندم. بعدش که نشستی رو صندلیت هرچی صدات زدم برنگشتی.  خیلی جدی گفتم همایون منو نگاه کن کارت دارم.   فوری با یه خنده شیطنت آمیز برگشتی.  پسر گلی من خوب با مامان شوخی میکنی ها...     ...

سلام گل پسر قند عسل  میگم خیلی خوب خودتو تحویل میگیری ها...  شیطونی میکنی و بعدشم به خودت لایک میدی     ...

قند عسل جونم  امروز به سلامتی 13 ماهه شدی.  بهتره بگم 13 ماهگیت تموم شد.   قصه ای داشت امشب ما... دوست عزیزم پروانه بعد چندین ماه اومدن رشت و قرار شد امشب بریم دیدنشون.  توی قند عسل حسابی شیطونی کردی و من نتونستم یه عکس درست درمون ازت بگیرم.  یاد عکسهای 1 ماهگیت افتادم.  مظلوم به دوربین نگاه میکردی تموم اتاقت رو حسابی شخم زدی...  تصاویر قبل رفتنمونه...  شرح در تصاویر ⬆    🚫محض یادآوری بگم که حالا کوچولو تشریف داری این به هم ریختگهیات شیرینه... اما بعدش...  ...